چرب کردن. پرروغن ساختن. چرب و روغندار کردن غذا و خوراک: شعشع الثرید، یعنی چرب ساخت و بسیار کرد روغن اشکنه را. (منتهی الارب) ، روغن آلوده کردن جائی یا چیزی. رجوع به چرب کردن شود
چرب کردن. پرروغن ساختن. چرب و روغندار کردن غذا و خوراک: شعشع الثرید، یعنی چرب ساخت و بسیار کرد روغن اشکنه را. (منتهی الارب) ، روغن آلوده کردن جائی یا چیزی. رجوع به چرب کردن شود
چتر بستن. چتر زدن، عمل ساختن و تهیه کردن چتر. - چتر طاوسی ساختن، چتر ساختن طاوس دم خود را. مؤلف آنندراج در ’چتر طاوس’ نویسد: ’... و میتواند که مراد از آن چتر بستن طاوس باشد دم خود را در حالت مستی’: خاکساری سرفرازی میدهد در می کشی شور مستی چتر میسازد دم طاوس را. اشرف (از آنندراج)
چتر بستن. چتر زدن، عمل ساختن و تهیه کردن چتر. - چتر طاوسی ساختن، چتر ساختن طاوس دم خود را. مؤلف آنندراج در ’چتر طاوس’ نویسد: ’... و میتواند که مراد از آن چتر بستن طاوس باشد دم خود را در حالت مستی’: خاکساری سرفرازی میدهد در می کشی شور مستی چتر میسازد دم طاوس را. اشرف (از آنندراج)
چپربستن. پرچین بستن. پرچین ساختن. دیواری از چوب یا علف یا خار و خاشاک و جز اینها برای محافظت محلی ساختن، دیواری از چوب و خاک در برابر قلعه ای برای تسخیر آن ساختن و در پناه آن دیوار جنگیدن: رخنه ها در سور و باروی برنج آسان کنی گر چو ما از تختۀ نان تنک سازی چپر. بسحاق (از آنندراج). رجوع به چپر و چپر بستن و چپرسازی شود
چپربستن. پرچین بستن. پرچین ساختن. دیواری از چوب یا علف یا خار و خاشاک و جز اینها برای محافظت محلی ساختن، دیواری از چوب و خاک در برابر قلعه ای برای تسخیر آن ساختن و در پناه آن دیوار جنگیدن: رخنه ها در سور و باروی برنج آسان کنی گر چو ما از تختۀ نان تنک سازی چپر. بسحاق (از آنندراج). رجوع به چپر و چپر بستن و چپرسازی شود