جدول جو
جدول جو

معنی چنبر ساختن - جستجوی لغت در جدول جو

چنبر ساختن
مانند حلقه کردن
تصویری از چنبر ساختن
تصویر چنبر ساختن
فرهنگ فارسی عمید
چنبر ساختن
(دَرْ کُ اَ کَ دَ)
حلقه ساختن. طوق و قلاده ساختن:
زین سخن صدهزار چنبر ساخت
همه در گردن وزیر انداخت.
نظامی.
رجوع به چنبر و چنبر ساز شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تنبل ساختن
تصویر تنبل ساختن
حیله کردن، فریب دادن، کلک زدن، چپ رفتن، مکایدت کردن، گول زدن، نارو زدن، شید آوردن، غدر اندیشیدن، غدر داشتن، پشت هم اندازی کردن، سالوسی کردن، فریفتن، گربه شانه کردن، اورندیدن، خدعه کردن، نیرنگ ساختن، حقّه زدن، کید آوردن، دستان آوردن، مکر کردن، غدر کردن، ترفند کردن، تبندیدن
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ کَ دَ)
حیله ساختن. مکر کردن. جادو کردن:
گربزان شهر بر من تاختند
من ندانستم چه تنبل ساختند.
رودکی
لغت نامه دهخدا
(سَ کَ دَ)
کنایه از سرین خود برداشتن برای فعل بد. (غیاث) (آنندراج) :
فرداست که بهر یک لب نان پسرت
گنبد سازد به صنعت چارمنار.
ملاطغرا (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ کَ / کِ دَ)
عنبرآلود کردن. به عنبر آغشتن. خوشبو کردن:
خاک مجلس بود خاقانی به بوی جرعه ای
هم به بوی جرعه فرقش را معنبر ساختم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(اِ دَ)
چرب کردن. پرروغن ساختن. چرب و روغندار کردن غذا و خوراک: شعشع الثرید، یعنی چرب ساخت و بسیار کرد روغن اشکنه را. (منتهی الارب) ، روغن آلوده کردن جائی یا چیزی. رجوع به چرب کردن شود
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ کَ دَ)
چتر بستن. چتر زدن، عمل ساختن و تهیه کردن چتر.
- چتر طاوسی ساختن، چتر ساختن طاوس دم خود را. مؤلف آنندراج در ’چتر طاوس’ نویسد: ’... و میتواند که مراد از آن چتر بستن طاوس باشد دم خود را در حالت مستی’:
خاکساری سرفرازی میدهد در می کشی
شور مستی چتر میسازد دم طاوس را.
اشرف (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ پَ رُ تَ)
چپربستن. پرچین بستن. پرچین ساختن. دیواری از چوب یا علف یا خار و خاشاک و جز اینها برای محافظت محلی ساختن، دیواری از چوب و خاک در برابر قلعه ای برای تسخیر آن ساختن و در پناه آن دیوار جنگیدن:
رخنه ها در سور و باروی برنج آسان کنی
گر چو ما از تختۀ نان تنک سازی چپر.
بسحاق (از آنندراج).
رجوع به چپر و چپر بستن و چپرسازی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گنبد ساختن
تصویر گنبد ساختن
بنا کردن گنبد قبه ساختن، سرین خود را آماده عمل بد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
معنبر کردن} خاک مجلس بود خاقانی به بوی جرعه ای هم به بوی جرعه فرقش را معنبر ساختیم) (خاقانی. سج. 631)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکر ساختن
تصویر نکر ساختن
نشاختن
فرهنگ لغت هوشیار